درونگرایی چیست و درونگرا کیست؟
فرد درونگرا زمانی احساس راحتی میکند که بر روی افکار و ایدههای درونی خود تمرکز کند، نه آنچه در بیرون اتفاق میافتد. همچنین از وقت گذراندن با یک یا دو نفر لذت میبرند، اما گروهها یا جمعیتهای بزرگ باب میلشان نیست. وقتی کلمه درونگرا را میشنوید، ممکن است به شخصی فکر کنید که خجالتی یا ساکت است. یا شاید فردی که ترجیح میدهد تنها باشد. با اینکه این توصیفات ممکن است برای برخی افراد درونگرا صادق باشد، اما این تیپ شخصیتی خصوصیات متفاوتتری نیز دارد. درونگرا یا برونگرا بودن شما بستگی به نحوه پردازش دنیای اطرافتان دارد. روانشناسی به نام کارل یونگ در دهه 1920 شروع به استفاده از اصطلاحات درونگرا و برونگرا کرد. این دو تیپ شخصیتی، افراد را بر اساس نحوه دریافت یا صرف انرژی خود دستهبندی میکنند. این به چه معناست؟ یونگ بیان کرد که درونگراها برای “شارژ مجدد”، به ذهن خود روی میآورند. در حالی که برونگراها برای نیازهای “انرژی” خود به دنبال افراد دیگر هستند. در این مقاله دکترنکست با ویژگیهای این تیپ شخصیتی بیشتر آشنا میشویم.
از کجا بفهمیم یک فرد درونگرا است؟
آمار نشاندهنده آن است که حدود یک سوم تا نیمی از مردم ایالات متحده، درونگرا هستند. با اینکه تمام افراد خصوصیات متفاوتی دارند، اما درونگراها الگوهای رفتاری مشابهی را بروز میدهند. به طور کلی افراد درونگرا:
- برای تمرکز نیاز به سکوت دارند
- خودآگاه هستند
- برای تصمیمگیری زمان میگذارند
- در تنهایی احساس راحتی میکنند
- نوشتن را به صحبت کردن ترجیح میدهند
- پس از حضور در جمع احساس خستگی میکنند
- دوستان کمی دارند، اما با این دوستان بسیار صمیمی هستند
- رویاپردازی میکنند یا از تخیلات خود برای حل یک مشکل استفاده میکنند
- برای استراحت، در افکار و ذهن خود فرو میروند
- احساسات را عمیق حس میکنند
همچنین یکی از راههای پاسخ به این سوال که آیا درونگرا هستید یا خیر، شرکت در آزمونها است. آزمونهایی مانند نشانگر نوع مایرز-بریگز (MBTI) یا پروژه SAPA.
آیا علتی برای درونگرایی یافت شده است؟
دانشمندان به طور قطع نمیدانند که دلیلی برای درونگرایی یا برونگرایی وجود دارد یا خیر. اما چیزی که ثابت شده این است که مغز این دو تیپ شخصیتی کمی متفاوت از یکدیگر کار میکنند. محققان دریافتهاند که درونگراها نسبت به افراد برونگرا جریان خون بیشتری در لوب فرونتال خود دارند. این همان قسمتی از مغز است که به شما کمک میکند تا چیزها را به خاطر بسپارید، مشکلات را حل کنید و از قبل برنامهریزی کنید. همچنین واکنش مغزهای درونگرا نسبت به دوپامین متفاوت از مغزهای برونگرا است. دوپامین یک ماده شیمیایی است که بخش پاداش و لذتجویی مغز شما را فعال میکند. درونگراها و برونگراها مقدار یکسانی از این ماده شیمیایی را دارند. اما مغزهای برونگرا از مرکز پاداش خود پاسخهای هیجانانگیزی نسبت به افراد درونگرا دریافت میکنند.
آیا درونگرایی انواع را دارد؟
به یاد داشته باشید که درونگرا بودن یک مهر همه یا هیچ بر شخصیت شما نیست. روانشناسان معتقدند که در واقع درونگرایی یک طیف است. برخی افراد درونگراتر از دیگران هستند و بعضی افراد ممکن است در وسط طیف باشند که به آنها ambiverts گفته میشود.
درونگراها معمولاً دارای چند صفت برونگرایی نیز هستند و بالعکس. مطالعهای نشان میدهد که درونگراها در یکی از این چهار زیرگروه قرار میگیرند:
- درونگراهای اجتماعی: این نوع “کلاسیک” درونگرایی است. این دسته گروههای کوچک و محیطهای آرام را بر خلاف جمعیت شلوغ دوست دارند.
- درونگراهای متفکر: افراد این گروه رویاپرداز هستند. آنها زمان زیادی را صرف افکار خود میکنند و تمایل به تخیل خلاق دارند.
- درونگراهای مضطرب: آنها به دنبال زمان تنهایی هستند نه فقط به این دلیل که دوست دارند. بلکه به این دلیل که اغلب در کنار افراد دیگر، احساس ناخوشایندی یا خجالت میکنند.
- درونگراهای بازدارنده: این افراد درونگرا قبل از اقدام فکر میکنند. آنها اغلب تصمیمی از روی هوس نمیگیرند. همچنین معمولاً زمان بیشتری برای انجام اقدامات لازم دارند.
حالات درونگرایی ممکن است در طول زمان و شرایط مختلف تغییر کند. اما به احتمال زیاد از درونگرا به برونگرا تغییر نخواهد کرد. همچنین این امکان وجود دارد که بسته به آنچه در زندگی میگذرد، کم و بیش درونگرا شوید.
درونگرایی و خجالتی بودن. آیا تفاوتی وجود دارد؟
بسیاری از افراد، درونگرایی را معادل خجالتی بودن میدانند. اما این دو به هم مرتبط نیستند. درونگرایی یک تیپ شخصیتی است، در حالی که خجالتی بودن و کمرویی یک نوع احساس است. افرادی که خجالتی هستند وقتی در موقعیتهای اجتماعی قرار میگیرند، به خصوص وقتی در اطراف غریبهها هستند، معمولاً احساس ناخوشایندی یا ناراحتی میکنند. ممکن است آنقدر این احساس زیاد باشد که منجر به عرق کردن شود. ممکن است ضربان قلب آنها تندتر شود یا دچار درد معده شوند. این آثار بد بر افکار و جسم این افراد ممکن است سبب این شود که ترجیح بدهند در رویدادهای اجتماعی و مهمانیها و فعالیتهای دیگر شرکت نداشته باشند. البته که افراد درونگرا نیز ترجیح میدهند از رویدادهای اجتماعی چشمپوشی کنند، اما به این دلیل است که آنها در انجام کارها به تنهایی یا با یک یا دو نفر دیگر، احساس انرژی یا راحتی بیشتری میکنند. آنها تنها بودن یا حضور در گروههای بسیار کوچک بودن را ترجیح میدهند.
چند تصور غلط در مورد افراد درونگرا
- درونگراها غیردوستانه هستند. اشتباه! برخی از افراد ممکن است فکر کنند که افراد درونگرا غیر دوستانه هستند. زیرا تمایلی به داشتن گروههای بزرگ دوستان ندارند و ممکن است به جای شرکت در گفتگو و گردهمایی، موقعیتها را به آرامی بررسی کنند.
- درونگراها نمیتوانند رهبر باشند. اشتباه! برخی از ویژگیهایی که آنها را رهبرانی موفق میکند: آنها به ایدههای کارمندان خود گوش میدهند. میتوانند روی اهداف بلندمدت متمرکز بمانند.
- شناخت افراد درونگرا سخت است. اشتباه! افراد درونگرا ترجیح میدهند که تنها با افراد معدودی دوستی عمیق داشته باشند. اما دوستانشان آنها را به خوبی میشناسند و با آنها دوستی واقعی برقرار میکنند.
درونگرایی و افسردگی. آیا فرقی با هم دارند؟
آیا تا به حال در مورد فردی در محل کار یا در یکی از محافل اجتماعی خود که ساکت است فکر کردهاید؟ او فقط درونگرا است؟ یا ممکن است افسرده باشد؟ اگر شما یک درونگرا باشید، به طور کلی، از تمام تعاملاتی که در طول روز در محل کار داشتهاید خسته میشوید و فقط به مدتی آرام برای شارژ شدن مجدد نیاز دارید. میتوان گفت زمان آرامش، برای یک درونگرا، تقریبا به اندازه غذا و سرپناه حیاتی است. درونگراها نمیخواهند بعد از یک روز کاری معاشرت کنند. این موضوع طبیعت آنهاست و هیچ ایرادی ندارد. اما در افسردگی، فرد انگیزه کمتری دارد و برای مدت طولانی مأیوس است. همچنین بهرهوری کمتری دارد و کارهایش را به خوبی انجام نمی دهد. اما در فردی که درونگرا است متوجه این موضوع نخواهید شد. برای افسردگی، باید به دنبال تغییرات در رفتار باشید. به عنوان مثال، کاهش یا افزایش وزن، تغییر در خلق و خو یا از دست دادن علاقه به فعالیتهایی که قبلاً از آنها لذت میبردید.
سایر علائم افسردگی عبارتند از:
- مشکل در خوابیدن یا خواب زیاد
- غمگین به نظر رسیدن یا در خلق و خوی ناراحت داشتن
- از دست دادن انرژی یا افزایش خستگی که اغلب با کندی گفتار و حرکت همراه است
- افزایش فعالیت بدنی بیهدف، مانند قدم زدن یا فشار دادن دست
- مشکل در تصمیمگیری یا متمرکز ماندن
- احساس بیارزشی
- افکار مرگ یا خودکشی که گاهی ممکن است به صورت اصوات شنیده شود
برای تشخیص افسردگی، علائم ذکر شده در بالا باید حداقل دو هفته طول کشیده باشند.